تحقیق بررسی افسانه جزیره خضرا
دسته بندي :
دانش آموزی و دانشجویی »
دانلود تحقیق
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 38 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
بررسی افسانهی جزیره خضراء
تاریخ جهان اسلام و عقاید و افکاری که در بستر آن ظهور و بروز کرده، اقیانوسی متلاطم و بیکران و عرصهای بسیار گسترده است . حرکت در امواج متلاطم و بعضاً ظلمانی این اقیانوس، نیازمند وسیلهای مطمئن و راهنمایی، دریادیده است. در غیر این صورت، در شب تاریک دریا و امواج سهمگین آن، نمیتوان راهی به ساحل نجات یافت .
عقاید، اخبار و احادیثی که در بستر این فرهنگ نیازمند بررسی و نقد هستند، کم نیستند. فقهای اسلام از عصر غیبت تاکنون سعی بر حراست اخبار و احادیث از نفوذ خطاها، تحریفها و انحرافات داشتهاند. اگر زحمات آن بزرگواران نبود، سرنوشت اسلام و تشیع دستخوش مخاطرات عظیم فکری میگشت و راه کشف حقیقت بر همگان مسدود میشد .
از جمله داستانهایی که تحت تاثیر حوادث زمان خود شکل گرفته و پس از مقداری تحریف، تطبیقی بیجا در مورد آن صورت گرفته، و در برخی مجامع روایی شیعه نفوذ کرده است، داستانی به نام «جزیرهی خضراء» است. از آن جا که در دو دههی گذشته با قلم فرسایی برخی افراد بیاطلاع از تاریخ، این داستان منتشر شده و به علاوه، در تکلفی ناشیانه، آن را بر "مثلث برمودا" تطب
یق کردهاند، لازم شد در اطراف این واقعه، کنکاش بیشتری صورت گیرد تا اذهان ارادتمندان به حضرت ولی عصر (عج) از این گونه خطاها پیراسته شود.
قاضی نورالله در مجالس المؤمنین ادعا کرده که شهید ثانی در برخی از امالی خود، این داستان را ذکر کرده است، ولی ایشان هیچ مدرکی در این باره به دست نمیدهد. علاوه بر این که علامه مجلسی همه آثار شهید را در اختیار داشته است.
خلاصهی داستان
مرحوم علامه مجلسی(ره) در بحارالانوار، ج 52، ص 159 مینویسند:
رسالهای یافتم مشهور به داستان جزیرهی خضراء ... و چون آن را در کتابهای روایی ندیدم، عین آن را در فصل جداگانهای آوردم .
یابندهی آن متن میگوید: در آن متن چنین آمده است:
من (فضل بن یحیی کوفی) در سال 699 ه.ق در کربلا از دو نفر، داستانی شنیدم. آنها داستان را، از زین الدین علی بن فاضل مازندرانی، نقل میکردند. داستان مربوط به جزیره خضرا در دریای سفید بود. مشتاق شدم داستان را از خود
علی بن فاضل بشنوم. به همین دلیل به حلّه رفتم و در خانه سید فخرالدین، با علی بن فاضل ملاقات کردم و اصل داستان را جویا شدم .
او داستان را در حضور عدهای از دانشمندان حلّه و نواحی آن چنین بازگو کرد: سالها در دمشق نزد شیخ عبدالرحیم حنفی و شیخ زین الدین علی مغربی اندلسی تحصیل میکردم . روزی شیخ مغربی عزم سفر به مصر کرد. من و عدهای از شاگردان با او همراه شدیم . به قاهره رسیدیم . ا
ستاد مدتی در الازهر به تدریس پرداخت، تا اینکه نامهای از اندلس آمد که خبر از بیماری پدر استاد میداد. استاد عزم اندلس کرد. من و برخی از شاگردان با او همراه شدیم .
به اولین قریه اندلس که رسیدیم، من بیمار شدم. به ناچار، استاد مرا به خطیب آن قریه سپرد و خود به سفر ادامه داد .
سه روز بیمار بودم، پس از آن، روزی در اطراف ده قدم میزدم که کاروانی از طرف کوههای ساحل دریای غربی وارد شدند و با خود پشم و روغن و کالاهای دیگر داشتند. پرسیدم: از کجا میآیند؟ گفتند: از دهی از سرزمین بربرها میآیند که نزدیک جزایر رافضیان است .
هنگامی که نام رافضیان را شنیدم، مشتاق زیارت آنان شدم. تا محل آنان، 25 روز راه بود که دو روز بی آب و آبادی و بقیه راه آباد بود، حرکت کردم و به سرزمین آباد رسیدم. به جزیرهای رسیدم با دیوارهای بلند و برجهای مستحکم که بر ساحل دریا قرار داشت. مردم آن جزیره، شیعه بودند و اذان و نماز آنها مانند شیعیان بود .
آنان از من پذیرایی کردند. پرسیدم: غذای شما از کجا تامین میشود؟ گفتند: از جزیره خضراء در دریای سفید که جزایر فرزندان امام زمان (عج) است که سالی دو مرتبه، برای ما غذا میآورند.
منتظر شدم تا کاروان کشتیها از جزیره خضراء رسید. فرمانده آن، پیرمردی بود که مرا میشناخت و اسم من و پدرم را نیز میدانست . او مرا با خود به جزیره خضراء برد.
شانزده روز که گذشت، آب سفیدی در اطراف کشتی دیدم و علت آن را پرسیدم. شیخ گفت: این دریای سفید است و آن جزیرهی خضراء . این آبهای سفید، اطراف جزیره را گرفته است و هرگاه کشتی دشمنان ما وارد آن شود، غرق میگردد. وارد جزیره شدیم. شهر دارای قلعهها و برجهای زیاد و هفت حصار بود. خانههای آن از سنگ مرمر روشن بود ... .
در مسجد جزیره با سید شمس الدین محمد که عالم آن جزیره بود، ملاقات کردم. او مرا در مسجد جای داد. آنان نماز جمعه میخواندند (واجب میدانستند) از سید شمس الدین پرسیدم: آیا امام حاضر است؟ گفت: نه، ولی من نایب خاص او هستم. به او گفتم: امام را دیدهای؟ گفت: نه، ولی پدرم، صدای او را شنیده و جدّم، او را دیده است .
خلاصه سخن این که، این خبر از نظر سند نه تنها ضعیف است، بلکه باید گفت فاقد استناد است و به جز اشتهار در کتب متاخرین به ویژه پس از علامه مجلسی هیچ مستند دیگری ندارد. بدیهی است که چنین نقلهایی موجب ارزش و اعتبار خبر نمیشود .