دانلود مقاله در مورد دادشاه بلوچ 65 ص

دسته بندي : مقاله » مقالات فارسی مختلف
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 65 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

‏دادشاه بلوچ
‏ 
 
‏در اين مجموعه شرح حال بلوچ ساده دل و خانواده دوستی را خواهيد يافت که در اثر ظلم و ستم سردار
‏ 
‏ ‏قدرتمند منطقه و عوامل ژاندارمری ، سر به عصيان و شورش برداشته و تبديل به يکی از قسی القلب ترين
‏ 
‏ ‏جانيان تاريخ گرديد .
‏ 
‏کتاب حاضردر۳ فصل تنظيم شده است که در :
‏ 
‏فصل اول :
‏۱ـ بيش گفتار نگارنده داستان .
‏۲ ـ شرايط سياسی واجتماعی کشور ‏ايران‏ بس ا ز جنگ جهانی دوم.
‏۳ ـ مو قعيت جغرافيايی و سوابق تاريخی ،اجتماعی ، فرهنگی ، طبيعی وسياسی منطقه بلوچستان محل وقوع حادثه دادشاه وشرايط حاکم برآن.
‏فصل دوم :
‏۱ ـ داستان واقعی زندگی و عصيان دادشاه و لشکر کشی دولت مرکزی به منطقه بلوچستان بمنظور قلع و قمع دادشاه و همراهان .
‏فصل سوم :
‏۱ ـ آنچه ديگران در زمينه ی وقايع آن زمان بلوچستان ، خاصه در مورد دادشاه و لشکر کشی دولت به منطقه و قلع و قمع دادشاه و همراهان نگاشته و منتشر کرده اند .
‏۲ ـ نقشه های استان سيستان و بلوچستان ، مناطق عشايری و عملياتی دادشاه ، امير نشين قطر ، تصاوير شخصيت ها ، افراد و ..
‏ 
‏فصل اول
‏ 
‏پيش گفتار
‏ 
‏در اسفندماه سال ‏۱۳۴۵‏ خورشيدی ماموريت يافتم تا در سمت رئيس يكی از ادارات استان سيستان و بلوچستان به آن ديار كوچ كنم . بلافاصله رخت سفر بستم و به محل خدمتی جديد عزيمت نمودم .
‏ پس از عزيمت به محل و انجام تحويل و تحول امور اداره و استقرار در شغل جديد ، بنا به اقتضای شغلی كه برعهده داشتم الزاما به منظور بازديد و سركشی امور محوله به نقاط مختلف استان از دشت و كوهستان گرفته تا دورترين و صعب العبورترين نقاط سفر می كردم . در اين رابطه با مردم محل تنگاتنگ در ارتباط بودم و گهگاه در اين سفرها شبها پس از انجام بازديدهای روزانه پای صحبت افراد محلی و پيرمردان بلوچ می نشستم و آنان با اشتياق فراوان داستانها از اتفاقاتی كه در منطقه بوقوع پيوسته بود برايم می گفتند .من هم كه پس از كار روزانه و نبودن سرگرمی ديگری در محل ، مشتاق شنيدن افسانه ها و اتفاقات و جنگ و ستيز های مردم محل بودم ، ساعت ها سرا پا گوش می شدم و به آنان فرصت می دادم تا آنچه را در خاطر دارند بازگو كنند . بياد داشتم ، كه در زمان تحصيل در دبيرستان دارالفنون تهران ، بين سالهای ‏۱۳۳۰‏ تا ‏۱۳۳۶‏ خورشيدی روزنامه ها و راديو تهران از اتفاقات عمده ای كه در بلوچستان رُخ داده بود چيزها مینوشتند ، از جمله اينكه شخصی بنام دادشاه بلوچ ياغی شده و عده ای را بقتل رسانيده است .از جملة مقتولين نام دكتر كارول آمريكائی رئيس سازمان اصل چهار ترومن در ‏ايران‏ و همسر و همراهانش برده می شد كه دولت برای دستگيری و قلع و قمع دادشاه و دارو دسته اش قوای نظامی به محل اعزام داشته بود . از داستانهای محلی كه در آن شبهای تنهايی ، بارها و بارها بگوشم خوانده می شد ، يكی همين داستان شورش و عصيان دادشاه بلوچ بود . اين داستان هنوز در منطقه زبانزد مردم محل می بود و از افتخارات مردم بلوچ بشمار می آمد .
‏برای من جالب توجه بود و علاقمند بودم كه از كم و كيف آن ماجرا مطلع شوم ، زيرا در محل خدمتی قبلی ام، استان فارس و بنادر كه به مدت‏ ۵‏ سال در سمت مشابه انجام وظيفه نموده بودم ، با اينگونه مسائل و جريانهای مشابه برخورد فراوان داشتم . بهر حال علاقمندی من برای اطلاع از واقعيت افسانه ی دادشاه مرا بر آن داشت تا در تماس و گفت و شنود رويا روی با مردم و سرداران محل كه با آنان آشنايی داشتم و در اين جريان نقشی داشتند (سردار عيسی خان مباركی - سردار محمدخان لاشاری - موسی خان مباركی ) و همچنين آگاهان و پيرمردان بلوچ كه در اين باره خاطراتی داشتند ، مذاكره و كسب اطلاع نمايم بارها و بارها افسانه دادشاه را از زبان مردم شنيدم و بخاطر سپردم .
‏در اين زمينه قبل از نگارنده ، جوانی بنام ‏سياكزار فيروزان‏ كه سرپرستی دفتر تلفن شهر خاش را برعهده ميداشت‏ ‏ ، تحقيقات وسيعی انجام داده بود كه در شبهای دراز و متوالی به شنيدن يافته های او نشستم و از مجموع گفت و شنود و نقل و قول ها آنچه دستگيرم گرديد ، مطالبی است كه در اين كتاب به آن پرداختم .
‏لازم است يادآور شوم با توجه به مدت طولانی خدمتی ام در استان سيستان و بلوچستان كه مجموعا بالغ بر ‏۱۰‏ سال می گردد و در اين مدت سمتهای مختلف و شغلهای جنبی ديگری را هم علاوه بر وظيفه اصلی ام برعهده داشتم ، امكان هرچه بيشتر ارتباط نزديك و گفت و شنود با مردم متنفذ محل برايم فراهم بود .
‏در اينجا نام سرداران ، متنفذين و نامداران محلی را كه با آنان آشنايی و دوستی و گاهی محرميت پيدا كرده بودم ذكر می نمايم .
‏ 
‏افسانه‏ ‏دادشاه
‏ 
‏طی سالهای ‏۱۳۲۶‏ تا ‏۱۳۳۶‏ خورشيدی نام دادشاه بعنوان يك سارق مسلح و قسی القلب در منطقه ی بلوچستان بر سر زبانها جاری بود و گهگاه در نشريات آن زمان انعكاسی كم رنگ می يافت .
‏دادشاه در قساوت ، خون ريزی و شقاوت تفاوتی چندان با ساير سارقين مسلح كشور نداشت و می توان او را با سارقين مسلح كُرد چون : اسماعيل آقا سيمتقو و يا همه رشيد مقايسه نمود .
‏تفاوت اسماعيل آقا سيمتقو و همه رشيد با دادشاه در آن بود كه آنان در طوايف و عشاير كُرد افرادی صاحب نام و با نفوذ و دارای ريشه و ياران بسيار و امكانات فراوان بودند ، در حالی كه دادشاه يك بلوچ ساده و معمولی و از طبقة پائين اجتماع منطقه ی خود می بود .
‏ در آن زمان در نقاط مختلف كشورمان ‏ايران‏ از كوههای سر به فلك كشيده تا گستره ی دشتها همه جا از اينگونه افراد يافت می شد و گاه‏ ‏و بيگاه نامی از آنان برده می شد . برای نمونه در منطقه ی فيروز آباد و قير و كارزين استان فارس ، خُردُل ، حيدر ، بستان موصوللو و غلام رزمی و ... در منطقه ی كاشان ، نطنز و اردستان ،‏ ‏نايب حسين كاشی و فرزندش ماشالله خان كاشی ، در منطقه ی نيريز ، داراب ، فورگ و آبشور تا سرحد شهرستان سيرجان ، مرتضی خان صادقی و برادرش موسی خان و درمنطقه ی دشتستان ، شيخ چاه كوتاهی را می توان نام برد.
‏ در‏ ‏روز چهارم فروردينماه ‏۱۳۳۶‏ خورشيدی ، مطابق با ‏۲۴‏ مارس ‏۱۹۵۷‏ ميلادی دادشاه نه بعنوان يك سارق مسلح ، بلكه بنام يك ياغی مسلح و عصيانگر در نشريات مركز معرفی گرديد .
‏ 
‏در صفحه ‏۸۸۱‏ گاهنامه ی پنجاه سال شاهنشاهی پهلوی
‏ در تاريخ چهارم فروردينماه ‏۱۳۳۶‏ خورشيدی ثبت است :
‏ 
‏( يك دسته از سارقين مسلح به سركردگی دادشاه ياغی و راهزن بلوچ ، در يكصد كيلومتری جنوب ايرانشهر در محلی بنام تنگ سرحه به اتومبيل حامل رؤسای آمريكايی اصل چهار كرمان و بلوچستان حمله كرده آنان را كشتند .
‏در اين حادثه يك مهندس ايرانی و يك راننده نيز به قتل رسيدند . ژاندارمری كل كشور چندين دسته ژاندارم را برای دستگيری سارقين كه در نقاط صعب العبور مخفی شده بودند اعزام داشت ) .
‏ ‏با عنوان اين مطلب در نشريات مركز و انعكاس در راديو تهران و همچنين در نشريات خارجی ، دادشاه از معروفيت خاصی برخوردار شد و همطراز با افرادی چون : قاضی محمد ، ملامصطفی بارزانی ، و همه رشيد در كزردستان و صولت الدوله قشقايی و فرزندانش ناصرخانو ملك منصور خان ، محمدحسين خان و خسرو خان‏ ‏ در استان فارس و فتح الله حيات داودی و شيخ خزعل در خوزستان و ناصرخان طاهری ، عبدالله خان ضرغامپور و خسرو خان بوير احمدی در كهكيلويه و بوير احمدی گرديد .
‏دادشاه ديگر يك سارق مسلح ساده و معمولی نبود زيرا دولت آمريكا كه بدنبال اجرای طرح كمك های عمرانی به كشورهای عقب افتاده با عنوان دكترين آيزنهاور كمك های فراوان عمرانی خود را به ايراندنبال می نمود ، با تهديد دولت ‏ايران‏ ، تاكيد كرده بود در صورتيكه دولت ‏ايران‏ قادر نباشد زنده يا كشته دادشاه را تحويل دهد ، كليه یاعتبارات و كمكها قطع خواهد شد . با توجه
‏ ‏ به شرايط حكومتی ‏ايران‏ كه سالهای بسيار سختی را پشت سر گذاشته بود، و خالی بودن خزانه ی دولت و مشكلات ديگری كه شرح آن بدنبال خواهد آمد ، دولت ‏ايران‏ موظف و مقيد گرديد تا كشته يا زنده دادشاه را به دولت آمريكا هديه كند.
‏فقر عمومی ، بيماری ، محروميت ، بيسوادی و گرسنگی زندگی رقت بار مردم بلوچ را تشكيل می داد .
‏سرداران محلی كه در واقع نمايندگان قانونی دولت مركزی در منطقه بودند و دولت مركزی هيچگونه نفوذی بر آنان نداشت ،كليه ی نيازهای خود را از همين مردم بلوچ بدبخت و بينوا تامين می كردند . و عملا پاسگاههای ژاندارمری بازوان مسلح سرداران بلوچ بودند كه به دستگيری و ضزب و شتم مردم بيچاره می پرداختند تا منافع سرداران را تامين نمايند .در واقع سرداران دارای دو نيروی مسلح موازی بودند ، يكی عناصر و افراد و نوكرهای سردار كه غالبا مسلح بودند و گروه شبه نظامی محلی را تشكيل می دادند و ديگری پاسگاههای ژاندارمری كه نمك گير و جيره خوار سرداران شده بودند .پاسگاه های ژاندارمری مراجعين و شاكيان و ستمديدگان را بعوض استمداد تنبيه ، زندانی و حتی شكنجه و آزار نموده و برايشان پرونده سازی می كردند .
‏افسانه ی دادشاه نه باين سادگی بود كه بنا به اقتضای سياست روز دررسانه های ارتباط جمعی منتشرمی شد و نه آنقدر مبهم و پيچيده كه نتوان براحتی به واقعيت آن راه يافت .
‏بمنظور شناخت علت ياغی شدن و عصيان و شورش دادشاه و آنچه بنام او اتفاق افتاد بايستی ابتداء تا حدودی با شرايط خاص كشور و خصوصا منطقه بلوچستان ، خصوصيات اخلاقی ، فرهنگی ، مذهبی مردم محل ، تعصبات مذهبی ، آداب و رسوم ، شرايط اجتماعی و سياسی حاكم در منطقه ، شكل هرم سازمانی حكومت محلی ، اقتدار دولت در محل ، نفوذ و قدرت فوق العاده سرداران بلوچ در آن زمان ، آب و هوا و نحوه ی معيشت مردم آن ديار آشنا شد ، سپس به اصل موضوع يعنی عصيان دادشاه آن مرد بلوچ ساده دل و درمانده ای پرداخت كه در هفت آسمان يك ستاره نداشت و بر پهنه ی گسترده ی زمين جز ستم مونسی نمی يافت .
‏ 
 
‏اوضاع و احوال كشور در سالهای بين ۱۳۲۶ تا ۱۳۳۶ خورشيدی همزمان
‏ 
‏با طول مدتعمليات دادشاه در منطقه ی بلوچستان
‏ 
‏از شهريورماه ‏۱۳۲۰‏ خورشيدی و پس از سقوط رضاشاه كه با ورود نيروهای اشغالگر شوروی در شمال و انگليس در جنوب كشورمان ‏ايران‏ صورت گرفت و ارتش های مهاجم عملا كشورايران را به دو قسمت : مناطق اشغالی شوروی در شمال و انگليس در جنوب و غرب درآورده بودند .
‏قحطی ، فقرو بدبختی گريبانگير ملت ‏ايران‏ شده و دولت مركزی از هم پاشيده شده بود .

 
دسته بندی: مقاله » مقالات فارسی مختلف

تعداد مشاهده: 3800 مشاهده

فرمت فایل دانلودی:.zip

فرمت فایل اصلی: .doc

تعداد صفحات: 65

حجم فایل:96 کیلوبایت

 قیمت: 6,000 تومان
پس از پرداخت، لینک دانلود فایل برای شما نشان داده می شود.   پرداخت و دریافت فایل